ماه رجب را دريابيم! (۲)
سید عطاالله مهاجرانی
شيوه حكمراني امام علي عليهالسلام
ماه رجب، فرصت مناسب و منطقي براي انديشيدن درباره امام علي عليهالسلام است. ماه خواندن و فهم و عبرتآموزي از سخنان و سلوك امام علي است. مگر نه اين است كه او به مثابه «نفْس» پيامبر است. همين مضمون بسيار با اهميت در سادهترين و شيواترين شكل ممكن، در گوشه و كنار صحن حرم قدسي امام علي عليهالسلام، در نجف اشرف، از زبان زائران ايراني شنوده ميشود كه:
بارها گفت محمد كه علي جان من است
هم به جان علي و جان محمد صلوات!
يكم: در فلسفه اداره جامعه از نگاه امام علي عليهالسلام، حكومت امري ضروري است. جامعه، هر جامعهاي كه باشد نيازمند حكمراني است و حاكم هر كه باشد! اما هنگامي كه در جامعه اسلامي يا كشور اسلامي سخن گفته ميشود، ديگر حاكم نميتوان هرگونه كه خواست، بر اساس تمايل خود مثل معاويه پسر ابوسفيان جامعه را اداره كند و بگويد: «همه اموال از آن خداوند است، من هم نماينده و جانشين خدايم، به هر كس خواستم ميبخشم و از هر كس خواستم ميگيرم!» چنانكه همينگونه رفتار ميكرد. خود را مالك و متصرف مطلق در امور مالي ميدانست. مسعودي در مروجالذهب از گفتوگويي بين نماينده امام علي، صعصعه بن صوحان و معاويه روايت كرده است، صعصعه به معاويه اعتراض ميكند كه نميتواند در اموال مسلمانان و بيتالمال هرگونه كه خواست، تصرف كند.(۱)
در سيره امام علي نيز شاهديم كه او در مصرف بيتالمال براي خود و خاندان خويش، تا چه حد دقيق و محاسبهگر بود. شيوه زندگي او به عنوان خليفه و نيز مخالفت با درخواست برادر بزرگش عقيل كه بيش از سهم خود ميخواست، مصاديق همان ديدگاه است. در نگاه امام علي، تفسير «المال مالالله»، اين بود كه در واقع اموال از آن همه مسلمانان است، بيتالمال به مردم تعلق دارد و نه به حكومت.
دوم: عدالت در حكومت متناسب با همين ديدگاه معني پيدا ميكرد. حاكم مسلمانان به روايت عبدالله بن عباس در حين جنگ جمل، در منطقه ذيقار، در گوشهاي داشت كفشاش را كه پاره شده بود يا بندش گسسته بود، ميدوخت. امام علي از ابن عباس ميپرسد: «قيمت اين كفش چقدر است؟ ميگويد: هيچ! امام علي به عبدالله بن عباس ميگويد: به خداوند سوگند من اين كفش كهنه را از حكومت بيشتر دوست دارم، مگر آنكه بتوانم حقي را برقرار و باطلي را از ميان بردارم.»
سوم: در حكمراني اموي، همانگونه كه حاكم درازدستياش در اموال مردم با شعار اموال خدا، جاري بود، درازدستي او در آبرو و جان مردم نيز با همان شعار رواج داشت. حادثه كربلا از زاويه ديد حكومت يزيد، سركوب كساني بود كه بر حكومت خروج كرده بودند. درباره شيوه حكمراني معاويه گفته ميشد: «اخذ بالظن و قتل بالشبهه» با گمان مردم را دستگير ميكردند و با شبهه مخالفت با حكومت ميكشتند و البته همزمان روايات متعدد، حديثسازان حكومتي جعل ميكردند كه معاويه همان «مهدي امت اسلام» و نجاتدهنده بزرگ است!
در نگاه امام علي، سربازان و مجاهدان كه با او در صحنه نبرد همراهي ميكردند، حق نداشتند مجروحان سپاه دشمن را كه از صحنه جنگ ميگريختند، تعقيب كنند، حق نداشتند به خانههاي آنها بروند و آنها را مجازات كنند. حاكم كسي بود كه در دوران جواني وقتي عمرو بن عبدودّ به صورتش آب دهان انداخت، از سينه رقيب برخاست. قدم زد تا آرام بگيرد و خشم او در جهاد او اثر نگذارد! وقتي در آخرين روزهاي زندگي در بستر بود، متوجه شرايط ابن ملجم مرادي هم بود كه به او غذاي كافي رسانده شود. مردم ما درباره شيوه حكمراني علوي همين سخنان را در مساجد و محافل از عالمان ديني ميشنيدند. صداي امام خميني و دغدغه هميشگي او نسبت به محرومان، زندگي ساده او، نشانههاي درستي سخن او و حقانيت او تلقيميشد. اگر زندگي امام علي و سخنان او، رنگ افسانه به خود گرفت و شيوه حكمراني راه و رسم ديگري يافت، بديهي است كه مردم از حاكميت فاصله ميگيرند، چنانكه تندخويي و بدزباني نيز موجب گريز ميشود! به همين خاطر خداوند پيامبر را ميستايد كه نرمزبان و خوشخو و مردمدار بوده است، اين ويژگيها را قرآن مجيد نشانه رحمت خداوند ميداند. عدالت و رحمت پايههاي حكمراني است!
پينوشت:
علامه محمدحسين اميني، الغدير، ج ۸ ص ۳۴۹